معنی قابل اجرا

حل جدول

قابل اجرا

انجام پذیر، پیش بردنی، عملی، میسر، صورت پذیر

انجام پذیر، عملی، شدنی، پیش بردنی

عملی

فارسی به انگلیسی

قابل‌ اجرا

Binding, Effectual, Enforceable, Standing

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

قابل اجرا

Wirksam, Wirkungsvoll


قابل اجرا بودن

Anlegen, Anwenden, Aufanbringen, Auflegen, Gelten, Umtun, Zutreffen

فرهنگ فارسی هوشیار

قابل اجرا ء

انجام پذیر پیش بردنی


اجرا پذیر

کار بستنی (اسم صفت) انجام پذیر قابل اجرا پیش بردنی عملی مقابل اجرا ناپذیر. (اسم صفت) انجام پذیر قابل اجرا پیش بردنی عملی مقابل اجرا ناپذیر.


اجرا

‎ (مصدر) راندن روا کردن امری، وظیفه و راتبه و جیره مقرر کردن برای کسی، کسی را وکیل کردن، امضا ء کردن، بکار بردن لفظ و عبارت، (اسم) راتبه وظیفه ادرار جیره. ممال آن (اجری) است، (مصدر) بمرحله عمل گذاشتن حکمی که قطعیت یافته است. یا بموقع اجرا ء گذاشتن (گذاردن) . اجرا کردن بجریان انداختن بکار بستن از گفتار بکردار آوردن.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

غیر قابل اجرا

انجام ناپذیر

لغت نامه دهخدا

اجرا

اجرا. [اِ] (از ع، اِ) اِجْراء. اجری. جری. راتبه. وظیفه. مرسوم. ادرار. و امروز جیره گویند. (حواشی چهارمقاله ص 4). و از آن راتبه و مستمری جنسی خواهند مقابل مواجب، که معنی راتبه و مستمری نقدی دهد و آن جنس بوده بر خلاف جامگی که نقد بوده است: پس مسلمه هر مردی را که بنشاند اندر آن شارستان روزی بداد و اجرا فرمود. (ترجمه ٔ بلعمی). سالی در خدمت پادشاه روزگار گذاشتم... و از اجرا و جامگی یک من و یک دینار نیافتم. (چهارمقاله). یکی شقیق را گفت مردمان ملامت میکنند ترا و میگویند از دسترنج مردمان نان میخورد بیا تا من ترا اجرا کنم. (تذکرهالاولیاء عطار).
- اجرا کردن، چون حساب خرج را مجرا دهند و صحیح کنند گویند اجرا کردند، چنانچه قاضی چون سجل کند گویند امضا کرد.
- اجرا نهادن، جرایت.

اجرا. [اَ] (ع ن تف) نعت تفضیلی از جریان. روان تر: اَجرا من السیل تحت اللیل.

اجرا. [اَ] (ع اِ) بهرِ. برای ِ: فعلت ُ ذلک من اَجراک َ؛ کردم این کار را ازبهر تو. (منتهی الارب).

معادل ابجد

قابل اجرا

338

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری